سه‌شنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۳ - ۱۵:۱۹
مرور زندگی یار شهید چمران در «آن سوی تنهایی»

حوزه/ «آن سوی تنهایی» زندگینامه داستانی شهید «ایرج رستمی» از یاران شهید چمران است که به قلم «علیرضا اسفندیاری» به رشته تحریر درآمده است.

به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب «آن‌سوی تنهایی» نگاهی است به زندگی شهید «ایرج رستمی» که به قلم «علیرضا اسفندیاری» به نگارش درآمده است. این اثری شرحی مستندگونه بر زندگی سرلشکر شهید ایرج رستمی است که معاون شهید چمران در ستاد جنگ‌های نامنظم بوده که از کودکی تا شهادت وی را روایت می‌کند.

ایرج رستمی در سال ۱۳۲۰ در شهر آشخانه بجنورد به دنیا آمد. پس از اتمام سربازی، وارد دانشکده افسری نیروی زمینی ارتش شد و با طی دوره‌های ویژه تکاوری و چتربازی، به تیپ ۵۵ هوابرد شیراز ملحق شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز فتنه‌های کردستان به آنجا رفت و به یکی از یاران نزدیک شهید دکتر چمران مبدل شد. در طول جنگ تحمیلی با عراق؛ با طرح‌ریزی چند عملیات، ضربات سختی را به دشمنان بعثی وارد آورد؛ و سرانجام در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ در منطقه دهلاویه به شهادت رسید.

قسمتی از متن کتاب:

«عجیب است که گاهی رفتن یک نفر را برای چند لحظه تماشا می‌کنی و بعد از آن یک عمر به همان لحظه فکر می‌کنی! انگار بعضی‌ها آن قدر قدرت دارند که می‌توانند با یک بار رفتنشان تمام دنیا را در چمدانی با خودشان ببرند حالا با رفتن و شهادت همسرم حس می‌کردم تمام زندگی من را هم با خودش برده است.

باور کردنش برایم سخت بود و نمی‌خواستم این اتفاق را قبول کنم دوست داشتم فقط یک بار دیگر از نزدیک می‌دیدمش و به او گفتم دلی که به دریا زدی... دلی که عاشقاش کردی را نمی‌شود پس گرفت! مثل این است که در گلوی ماهی قطره قطره آب بریزی و بگویی که دریا دروغی بیش نیست...

حالا من هم نمی‌توانستم باور کنم که از امروز من باید زندگی کنم و ایرج رستمی در کنارم نباشد. حالا من همان ماهی‌ای بودم که نمی‌توانست دریا را فراموش کند. تمام این فکرها را وقتی در ذهنم مرور می‌کردم که روی صندلی هواپیما نشسته بودم و در بین سر صدای عجیب و غریب موتور آقای هواپیمای C ۱۳۰ فقط به روبرو خیره شده بودم.

همسر محمود با هواپیما از تهران به شیراز آمده بود تا در مسیر تهران من را همراهی کند و تنها نباشم انگار هیچ کسی نمی‌دانست تنهایی من از همان لحظه که ساعت هشت صبح زنگ تلفن به صدا درآمد شروع شده است. زیاد طول نکشید که به تهران رسیدیم و برادرم آنجا منتظر بود و دنبال ما آمد. وقتی برادرم من را با لباس‌های رنگی دید تعجب کرد. اما با دیدن حال و روز من چیزی نگفت آن قدر با عجله راه افتاده بودم که حتی نتوانستم لباس مناسبی بردارم هر چند... از طرفی هنوز این ماجرا را باور نداشتم که بخواهم برای همسرم لباس سیاه بر تن کنم. رویا و رزا هم همراهم بودند و به همین خاطر اول به خانه برادرم رفتیم.»

«آن سوی تنهایی» در ۳۰۶ صفحه به قلم «علیرضا اسفندیاری» به نگارش درآمده و توسط «سازمان حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس ارتش جمهوری اسلامی ایران» منتشر شده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha